غفلت ازیادخدا
کلبه باران

همین چنددقیقه پیش ازخونه بیرون اومدم دیدم لاستیک ماشینم بادش کم شده!!! بردم پنچرگیری...پسرجوانی پیش پنچرگیربودازمن سوال کرد؟چقدرماشینتون زیباست!!!خیلی راحته!!!خوشگل هست وازاین حرفا!!!کارپنچرگیری که تموم شدحرفای پسرک جوان که ازماشینم نعریف کرده بود مغرورم کرده بود وجلوچشمان او با ویراژ دنده عقب گرفتم وپریدم رو گاز ...هنوزصدمتری دور نشده بودم رفتم رو ترمز ونگه داشتم از کرده خود سخت پشیمون شدم و سریع دادگاهی تشکیل دادم

متهم ردیف اول:یاشار!!!

قاضی :آقای یاشار به نمایندگی ازطرف خدا!!!

محل دادگاه : محضرخداوند!!!

جرم: غرور

وقتی در جایگاه مخصوص متهم ایستادم !!! خداوندشروع به سخن نمود:

یادت هست زمانی اگر کسی باماشین مدل بالاوآنچنانی از جلو تو رد میشد چه احساسی داشتی ؟ آرزوکردی کاش منم داشته باشم من کمک ات کردم وبدست آوردی!!!چرا جلو چشمان جوانک ندار!!! خودنمائی کردی؟آیا میدانی قبل از آن پسرک جوان،من خیلی ناراحت شدم !!! . آیا میدانی آنگونه که دادم پس گرفتم هم خیلی راحته؟

اصلا بگو ببینم تو چرا ازمن دوری میکنی ؟؟؟ مگه من چه بدی درحق تو کردم ؟؟؟بهت سلامتی ندادم؟آسایش ندادم؟مال وثروت ندادم؟آبرو وشخصیت ندادم؟جایگاه اجتماعی ندادم؟زندگی ندادم؟ چی خواستی من ندادم؟اونی هم که ندادم مطمئناً ،من خودمصلحت ندانستم ندادم !!! آیا دوست میداشتی اونی که تو ذهن ات هست می دادم ولی یک عمر پشیمون می شدی ؟

چرا ازمن فرار میکنی بیست وچهار ساعت شبانه روزت با معصیت وگناه سپری میشه کی یادی ازمن کردی؟ اصلا آخرین بار که منو صدا زدی یادت هست ؟؟؟من نیازی به عبادت تو ندارم ولی آیا سزاواراست؟ اینهمه نعمت ونیکی بدون توقع وبدون منت بهت دادم حتی فرصت سپاسگزاری هم ازمن نداشته باشی؟؟؟ مگرمن مال دنیا دادم ماشین مدل بالا دادم سلامتی دادم تافقط باخودت مشغول باشی واز من غافل؟؟؟!!!

ای بی انصاف!!! از بیست وچهار ساعت زندگی شبانه روزی ات ، لااقل یک دهم آن را به من اختصاص میدادی !!!

گفتم نیازی به عبادت تو ندارم ، فقط دوست دارم بامن حرف بزنی!!! خودت میدانی که چقدر بهت نزدیک هستم چقدر دوستت دارم چرا از من فرار میکنی ؟

یادت هست زمانی که از من دور بودی دچار چه بلاهایی شدی؟؟؟ آبرو وحیثیت ات داشت به فنا می رفت ! آمدی قبول ات کردم ، عزت واکرام ات کردم ! هرچی خواستی دیر یازود بهت دادم!!! پس برای چه ازمن دوری میکنی؟؟؟ هرچقدر بمن نزدیک تر شدی عزت دیدی وکرامت ، هرچقدر اسم پاک محبوب من یعنی حسین(ع) را بردی و هرچقدر برای حسین من گریه کردی عزت دنیایی اش را دیدی ، مطمئنا درآخرت هم بی ثواب وسزا نمی گذارم ، گرچه این را خوب میدانم بخاطر اجر اخروی به حسین من نگریستی چون دوستش میداشتی ومیداری گریه کردی !!! ولی چرا دوری میکنی ؟؟؟ تو که می گفتی همه زندگی ام رامدیوت حسین هستم پس کو؟؟؟ محرم به محرم یاد حسینم می افتی ؟کو آن عشق پاکت به عباس من؟ کو آن گریه هایی که به هنگام سجده بر آستان من می نمودی ؟؟؟شما بندگان چقدر فراموش کارید چقدرنمک نشناس هستید!!!

آروم اروم از سخنان خدای مهربانم چشام خیس میشد . گفتم: ای خــــدای مـــهربانم پشیمانم ،ای مهربان ترین مهربانان نادمم ، ای پروردگار بزرگ شرمسارم !!!خداوندا تو راست گفتی از رگ گردن بتو نزدیک ترم ، من دور بودم من دوری می کردم واین جریان کوچک امروز باعث شد کمی بخودبیایم  . واااااای من چقدر درخسران وزیان بوده ام .خدایا بازهم متشکرم مرا گاهًا با این تلنگرهای بموقع هشدارم می دهی ، نجات ام میدهی.ممنونم

از بابت آن جوانک هم پوزش میخواهم قول میدم تکرار نشه ، فردا پیش اش رفته وخودرا پیش او خوار وذلیل میکنم تا غرورم بشکند.خداوندا ممنونم ممنونم

عکس



نوشته شده در 17 / 12برچسب:,ساعت توسط ابری| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت